درباره وبلاگ موضوعات
F U N C L U B ツ جدید ترین مطالب طنز و اس ام اس شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 1:39 :: نويسنده : محمد
. انقدر از تنهایی نترس ، تو تنهایی وارد این دنیا شدی . . . . . . دنیا ! نخواستیم یار بی وفا ، تنهایی بهتر درد تنهایی نخواستیم شفا ، تنهایی بهتر یک عمر در پی یار باوفا ، با وفا بودیم اما ندیدیم به غیر از جفا ، تنهایی بهتر . . . . . . تو تنها باش و من تنهای تنها / که دارم وقت تنهایی سخن ها نگاه عاشقم تا آسمانهاست / مرا تا عرش اعلا نردبان هاست نماز خلوتم را صد قنوت است / کلام شعر تنهایی سکوت است . . . . . . تنهایی را باید با خط بریل می نوشتند شنیدنش کافی نیست ، باید لمسش کرد . . . . . . تاکنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه ” تنهایی ” شایسته رفاقت باشد . . . (تورو) . . . تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم و این یعنی تنهایی . . . با من تنها بگو این قصه را / با من تنها خدا ، این بنده را ای خدا تنها تویی تنها منم / من به تنهایی تو سر میزم . . . . . . آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم ! و فهمیدم… تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه درکش کنم . . . بیچاره تنهایی این عروس نگون بخت آه و اشک را دوست ندارد اما همنشین همیشگی اش چشم امیدش به دلی ناامید و شکستن سکوتش میداند عادت ، دشمن است اما عقل کجا و دلتنگی کجا ! دل ناامید امیدوار میرود و باز تنهایی میماند و تنهایی . . . . . . وقتی بهت خیانت میکنن تنهایی از همه چی بهتره . . . . . . دیواری ساخته ام از جنس غرور با بافته ای از باورهایم تا در روزهای تنهایی و دلتنگی به آن تکیه کنم . . . . . . بدونت روز و شب افتاده ام در دام تنهایی / و تن خسته تر از پاییزم از انجام تنهایی دلم با یاد عشقت می تپد هر دم دراین سینه / اگر در سر پرم هر لحظه از ابهام تنهایی . . . یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم . . . . . . بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد . . . . . . در نهان، به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند و در آشکارا از آنانی که دوستمان دارند غافلیم شاید این است دلیل تنهایی ما “دکتر علی شریعتی” . . . بسترم صدف خالی یک تنهایی و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری . . . . . . توای تنها ببین من را کنار مرز تنهایی تنم خسته رهم خسته دلم دراوج تنهایی زتنها بودنم ای دل خلاصی نیست باور کن رهایی را نمی بینم زدست دیو تنهایی . . .
. . . چون نهالی سست میلرزد / روحم از سرمای تنهایی میخزد در ظلمت قلبم / وحشت دنیای تنهایی . . . . . . دلم یخ میزندگاهی ، دراین سرمای تنهایی شبم قندیل میبندد از این یخهای تنهایی قلم آهسته می راند بر این خط بلند ، اما گمانم یاد می گیرد ز من انشای تنهایی . . . . . . تا شد آشنا جانم با نوای تنهایی عالمی دگر دارم در هوای تنهایی بیگانه به لبخندم دل به کس نمی بندم اشک دیده ای دارم آشنای تنهایی . . . . . . تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم تنهایی را دوست دارم زیرا که خداوند هم تنهاست تنهایی را دوست دارم زیرا انتظار کشیدنم را پنهان خواهد کرد . . . . . . سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست / شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست آنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری / که جهنم نگزارد به تنم تاثیری . . . . . . با تو بر مرغان دریایی امیرم / بی تو در زندان تنهایی اسیرم با تو در کاخ وفا ارباب عشقم / بی تو در کوه جفا سنگی حقیرم . . . . . . به پندار تو : جهانم زیباست ، جامه ام دیباست ، دیده ام بیناست ، زبانم گویاست ، قفسم هم طلاست ، به این ارزد که دلم تنهاست ؟ . . . قانون دنیا “تنهایی” من است و “تنهایی” من قانون عشق است و عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست…. . . . تنهایی گاهی وقتا تقدیر ما نیست ترجیح ماست . . . . . . در غم عشق نبودیّ و محبت کردی / این هم از لطف شما بود و نمیدانستیم من نکردم گله از عهد و وفاداری تو / عهد ما عهد جفا بود و نمیدانستیم رنج بیعشقی و تنهایی و بیمهری یار / همه تقدیر خدا بود و نمیدانستیم . . . . . . با تو بر مرغان دریایی امیرم / بی تو در زندان تنهایی اسیرم با تو در کاخ وفا ارباب عشقم / بی تو در کوه جفا سنگی حقیرم . . . . . . دوره ، دوره ی تنهایی دستها نیست دوره ، دوره ی تنهایی دلهاست . . . . . . شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم / خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم / در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم . . . تنهایی یعنی من یه موبایل دارم که صدای زنگش رو یادم نمیاد . . . چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است . . . (دکتر علی شریعتی) . . . نرو دستم به دامانت / نگو دیگر نمی آیی که میمیرم غریبانه امان از درد تنهایی . . . . . . شاید آن روز که رفتم یاد تنهایی کنی / من همان تنهایی ام ، یادت نره یادم کنی . . . . . . تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد یک بار قسمت کردم ، چندین برابر شد . . . . . . وقتی شکسته اطلسی وقتی گرفته اسمون وقتی که تنهایی شده تنها شریک خونمون وقتی نگاهه روشنت حالا غریبه با چشام دیگه نه اسمت یادمه نه دیگه عشقت رو میخوام . . . تو برو پیچک من ، فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن رو پیشانی من چیزی نیست ، غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی . . . . . . زندگی پراست از گره هایی که تو آن را نبسته ای. اما باید تمام آنها را به تنهایی باز کنی. تنهای تنها ، . . . نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد ! امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی . . . . . . همیشه آدم وقتی به همدیگه فکر میکنن که تنها میشن کسی واقعا عاشقه که وقتی همه پیششن به اونی فکر میکنه که رفیق تنهایی هاشه . . . . . . درویش کوچه های تنهاییم ، کاسه گدایی مرا ، سکه ی نگاه توکافیست . . . بوی دلتنگی میدهم… حتی بهار هم پیله ی تنهایی ام را به روی پروانه هایش نمی گشاید . . . . . . تنهایی استخوان سوز است ، حتی در عاشقانه ترین ساعتها . . . . . . شب من پنجره ای بی فردا / روز من قصه ی تنهایی ما مانده بر خاک و اسیر ساحل / ماهی ام ماهی دور از دریا . . . . . . نرو تنهام نذار با درد و غم هام / اگر چه دلخوری از خیلی حرفام. به قرآنی که از سایه اش گذشتم / به جون هر دوتامون خیلی تنهام . . . . . . وسعت درد فقط سهم من است ، باز هم قسمت غم ها شده ام ، دگر آیینه ز من با خبر است ، که اسیر شب یلدا شده ام ، من که بی تاب شقایق بودم ، همدم سردی یخ ها شده ام ، کاش چشمان مرا خاک کنید ، تا نبینم که چه تنها شده ام . . . . . . نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت / باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی . . . . . . این روزها که می گذرد یک ترانه تلخ قصه ی تنهایی های مرا می سراید سمفونی گوش خراشی است روزهاست پنبه دگر فایده ندارد ……باید باور کنم تنهایم . . . و چه لذتی است در تنهایی باور نداری ؟ از خدا بپرس . . . . . . دست بر شانه هایم میزنی تا “تنهایی” م را بتکانی به چه می اندیشی ؟ تکاندن برف از روی شانه آدم برفی . . . بس که دیوار دلم کوتاه است ، هرکه از کوچه “تنهایی” ما می گذرد به هوای هوسی هم که شده ، سرکی می کشد و می گذرد . . . . . . تو باش ، نه به این خاطر که در این دنیای بزرگ تنها نباشم . . . به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است . . . . . . آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ، در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد ، طعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت . . . . . . در حسرت دیدار تو ام گفتم تا بدانی / از من تا تو صد سال راه است و جدایی حال شب است و غم و تنهایی / افسوس که نیست برایمان هیچ راه وصالی . . . . . . وفای اشک را نازم که در شبهای تنهایی ، گشاید بغض هایی را که پنهان در گلو دارم . . . . . . باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست ، ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست ؟ . . . تنهایی و دل تنگی هایتان را پیشفروش نکنید. فصلش که برسد به قیمت میخرند . . . من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران ، تو به اندازه تنهایی من شاد بمان . . . . . . نرو تنهام نزار با درد و غم هام / اگه چه دلخوری از خیلی حرفام به قرآنی که از سایش گذشتم / به مرگ هر دوتامون خیلی تنهام . . . . . . تورا به یاد آن روز ، تورا به یاد گلبرگ های خشک آن روز خشکیده تورا به روز اول بار دیدنت ، تورا به اولین نگاه عاشقانه تورا به یاد باران روز نیامده ات ، تورا به تنهایی روز رفتنت تورا به باران روز برگشتنت ، تنهایم مگذار دیگر . . . . . . آنگاه که تنهایی تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده ! . . . تو تو عشق من ، امید من بودی / تو میراثی از دل تنگم بودی تو رفتی و من ماندم و تنهایی / تو دفتر خاطرات قشنگم بودی . . . . . . در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان و از وجود کسانی که می خواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد دلیل تنهایی مان . . . زندگی چون قفس است ، قفسی تنگ پر از تنهایی و چه خوب است دم غفلت آن زندان بان و سپس بال و پر عشق گشودن ، بعد از آن هم پرواز . . . هفت شهر عشق ، شهر اول : نگاه و دلربایی ، شهر دوم : دیدار و آشنایی شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی ، شهر چهارم : بهانه ، فکر جدایی شهر پنجم : بی وفایی ، شهر ششم : دوری و بی اعتنایی شهر هفتم : اشک ، آه ، تنهایی . . . در غریبانه ترین لحظه ی تنهایی خود چشمهایم را که در آن دریایی از محبت موج میزند به تو خواهم بخشید تا هیچ گاه به پاکی احساسم شک نکنی . . . غروب غمهایت را به هر قیمتی خریدارم ، اگر همدم شبهای تنهایی من باشی . . . و بعد از تو دلم از عطش عشق طغیان کرد ، گاه از دو روزنه ی رخسارم گاه در نگاهی پوچ در تاریکی شب هایم ، گاه در باز دمی اندوهناک که با زحمت از قفس آزاد شده و پایانش خدا را شکر می گویند و گاه در وجودم که به هیچ پایانی نمی رسید مگر ، “تنهایی” ، “تنهایی” ، “تنهایی” . . . می بینی ای لحظه های خالی از احساس تهی می بینی که چه صدای خرد شدن دست های خزان شده اش در دست های “تنهایی” کسل آور است و تو را نیز بی رمق می کند آه ، پس او چه گوید ؟ . . . من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی ، ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی . . . هرکس به میزانی که “تنهایی” نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است . . . رفتی و ندیدی که چه محشر کردم ، با اشک تمام کوچه را تر کردم وقتی که شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم . . . . . . من آن گلبرگ مغرورم نمیمیرم ز بی آبی ولی بی دوست میمیرم در این مرداب تنهایی . . . وصال در عشق بس چه دارد حیرانی ، من نگویم رسیدم به وصال اما دیده ام ناله ی عاشقی در تنهایی ، گریان سخن می گفت ، می کرد حق حق و بی تابی ، ای کاش می شد اینگونه عاشق شد . . . عشق من تو باش ، نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم تو باش تا در دنیای بزرگ تنهایی ام تنهاترین باشی . . . بلندترین شاخه ی درخت ، یک واژه را می فهمد ، و آن هم “تنهایی” ست . . . کم نامه ی خاموش برایم بفرست / از حرف پرم گوش برایم بفرست دارم خفه می شوم در این تنهایی / لطفا کمی آغوش برایم بفرست . . . شب من پنجره ای بی فردا / روز من قصه ی تنهایی ما مانده بر خاک و اسیر ساحل / ماهی ام ، ماهی دور از دریا . . . بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم / افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم بیا مثل پروانه های غریب نیاز / به مهتاب شب های تنهایی عادت کنیم . . . عشق زاییده ی “تنهایی” است و “تنهایی” نیز زاییده ی عشق . . . آنگاه که تنهایی تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده . . . کسی که در آغوش غم بزرگ شده ، تنهایی بهترین همدم اوست . . . شمع و پروانه و بلبل همه جمع اند ، بی رحم ، بیا رحم به تنهایی من کن . . . دوستی اتفاق است ، جدایی رسم طبیعت ، طبیعت زیباست نه به زیبایی حقیقت ، حقیقت تلخ است ، نه به تلخی جدایی ، جدایی سخت است نه به تلخی “تنهایی” . . . هر قطره اشک نشان دل شکستگی است ، هر سکوت نشان “تنهایی” است هر لبخند نشان مهربانی است ، هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو است . . . هیچ کس ویرانیم را حس نکرد ، وسعت “تنهایی” م را حس نکرد در میان خنده های تلخ من ، گریه پنهانیم را حس نکرد . . . . . . تحمل “تنهایی” بهتر از گدایی محبت است . . . . . . درد غریبیست “تنهایی” و بی کسی ، امان از دلی که دلبر ندارد . . . . . . نظرات شما عزیزان:
|
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||
![]() |